در ما غرور طلحه کشی پا گرفته است
وقتی زبیر خرده به مولا گرفته است
اینجا که کوفه نیست که تنها شود علی
این سرزمین ، طنین اطعنا گرفته است
خفاش های خسته سر خورده از طلوع!
خورشید بر بلند بقا جا گرفته است
آن پیر مشرقی که طلوع ولایت است
مهرش هماره نقش به دلها گرفته است
با سامری بگوی که موسای عشق ما
تأیید از خدای تعالی گرفته است
یا اشعری دچار تغافل شده است سخت
یا غفلتش مسیر تماشا گرفته است
گو چشم بسته باز کند خوب بنگرد
کاین قوم ،می زجام تولا گرفته است
بین خمین و دیوار و مرز نیست
لبیک ما حریم زمان را گرفته است
----
ما مرد نبرد و نعره ی تکبیریم
در راه تو یا ای می میریم
گر حکم کنی ، برای حفظ اسلام
هر چیز به هر که داده پس میگیریم !
درباره این سایت